فکر میکردم در قلب تو
محکوم به حبس ابدم
یکباره ...جا خوردم!!!
وقتی زندان بان بر سرم فریاد زد:
هی تو ..................آزادی
و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد....
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط
افشین
دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, (21:19)
|